سلام
✅حکایتی از “ذن” وجود دارد که در مورد یک پرورش دهنده اسب است.پرورش دهنده اسب زمانی که می خواهد بازنشسته شود به پادشاه می گوید پسران خودش اسب شناس های خوبی نیستند و در عوض شاگردی دارد که در این فن خبره است.
قرار می شود برای امتحان ،شاگرد را به سرزمین دوری بفرستند که اسب های معروفی دارد.
شاگرد می رود و بعد از چند ماه با اسب لاغر نحیفی برمی گردد که مدعی است “نریان” فوق العاده ای است.
پادشاه از پرورش دهنده اسب عصبانی می شود که چرا کسی را به او معرفی کرده که فرق اسب “نر” و “ماده” را نمی فهمد!!!
پرورش دهنده اسب اما می گوید،به حال شاگردش غبطه می خورد که به چنان مقامی در اسب شناسی رسیده که بدون توجه به جنسیت اسب ،اسب خوب را از اسب بد تشخیص می دهد.
آن اسب لاغر هم اتفاقا همان طور که شاگرد و استاد گفته اند ،از آب در می آید و بهترین اسب آن پادشاه می شود.
✅ این داستان را گفتم تا بگویم گاهی می توان در بازار پایه سهمی پیدا کرد نمونه آن را در سایر بازارها کمتر می توان یافت.حتی در صنایعی که مورد اقبال سرمایه گذاران نیستند و افق روشنی برای صنعت وجود ندارد گزینه های خوبی می توان یافت. انتخاب سهم بسیار دشوار تر از انتخاب اسب است این را هم من می دانم هم تو ولی بی توجهی به معیارهای رایج گاهی می تواند انتخاب شگفت انگیزی باشد چه در انتخاب اسب چه در انتخاب سهم.
این همان چیزی است که به عنوان راهبرد معکوس مشهور شده است.