دکتر محمد مشاری

مدیرعامل کارگزاری بانک ملت

نویسنده و مترجم

مدرس و کوچ سرمایه‌گذاری

دکتر محمد مشاری

مدیرعامل کارگزاری بانک ملت

نویسنده و مترجم

مدرس و کوچ سرمایه‌گذاری

نوشته های بلاگ

درباره دانشجوی یمنی

2 آوریل 2022 نوشته‌های ادبی
درباره دانشجوی یمنی

عزیزی برایم ویدیویی فرستاد که مربوط به یک دانشجوی یمنی بود که شش سال پدر و مادرش را ندیده بود.او پول نداشت برود یمن والدینش را ببیند.دوستان و همکلاسی هایش پول هایشان را گذاشته بودند روی هم،پدر و مادر دانشجوی یمنی را آورده بودند دانشگاه محل تحصیل فرزندشان در اروپا.بقیه داستان،داستان آغوش و بوسه و اشک بود.
کسی که بوسه و آغوش و اشک را تجربه نکرده باشد ،لذت بودن را فهم نکرده است.
فیلم را که دیدم به این فکر کردم .کاشکی من رفته بودم یک جای دور.کاشکی پول نداشتم.کاشکی کسانی بودند که دلشان برای من می سوخت.کاشکی از بالای پله ها می آمد.کاشکی به آغوش می کشیدمش.به پایش می افتادم.می بوسیدمش.می بویدمش.
می بوسیدمش.کاشکی دوباره از لبانش کلمه نوبر می کردم.
عوض همه این کاشکی ها،او‌‌ رفته یک جای دورِ دورِ دورِ .دلش هم برای من تنگ نمی شود.کسی هم آنجا نیست که بلیط بگیرد برای من.خوشحالم کند.بگوید بفرما این هم بلیط شما.بروید زیارت حضرت پدر.التماس دعا.کسی به فکر دست خالی من نیست.می دانم که فراموشم نکرده .او آدم فراموش کردن نبود.او‌ آدم فراموش کردن نیست.
او‌ آدم فراموش کردنی نیست.بعضی وصله ها به بعضی آدم ها نمی چسبد.هیچ رقم، هیچ حال،هیچ وجه.هیچ زمان،هیچ کجا.
صبر می کنم.ان الله مع الصابرین.دل خوش می کنم به این کلمات که غم از پشت هر حرفش شُره مي كند.این فراق روزی یا شبی تمام می شود.به حضورشان خواهم رسید.به محضرشان شرفیاب خواهم شد.در فضای بی مکان و بی زمان.در آغوشش آرام خواهم گرفت.
به زانوی ادب روبرویشان خواهم نشست.بدون کلمه ،بدون واژه،بدون حرف با نگاه برایشان خواهم گفت.توی دلم اندازه شاهنامه قصه و غصه دارم برای تعریف کردن.
به حرمت استجابت همه دعاهایی که بر مرازش زمزمه کردم.به پاس همه آمین هایی که پنج شنبه صبح ها بعد از درخواست های من گفت،دستانش را خواهم بوسید.آغوش،بوسه،اشک،بودن در حد اعلای امکان.
این قفس روزی یا شبی خواهد شکست.درب این زندان باز خواهد شد.این هجران وصل خواهد شد.
جمله معشوق است و عاشق پرده ای
زنده معشوق است و عاشق مرده ای

برچسب:
یک دیدگاه بنویسید