دکتر محمد مشاری

مدیرعامل کارگزاری بانک ملت

نویسنده و مترجم

مدرس و کوچ سرمایه‌گذاری

دکتر محمد مشاری

مدیرعامل کارگزاری بانک ملت

نویسنده و مترجم

مدرس و کوچ سرمایه‌گذاری

نوشته های بلاگ

پری‌نوشت

2 آوریل 2022 معرفی کتاب
پری‌نوشت

‍  آدم ها مثل بستنی آب می شن.
این رو وقتی فهمیدم که آقام تو اون مریضخونه،نصف بیشتر وزنش رو جا گذاشت.
اون روزهایی که به بند انگشتم فرو می رفت تو پوست دست و‌ پاش،فهمیدم آدم ها مثل بادکنک باد می شن.
دکتر که گفت ریه ش آب آورده با خودم گفتم:«ای بابا…از دریا دلی همین قدر مونده واسه آقام!»
ولی یه چیز رو نفهمیدم«اون هایی که دیر می رسن چی می شن؟
نَن جون هر وقت دست ميكشه روي قاب عكس آقام مي گه؛
«روحش شاد،شکر خدا دستش از قبر بیرون نموند»
چرا نَن جون آقام حسرتی رفت،حسرتی یه کاسه بستنی میوه ای!
اون لحظه که دلش خواست،تیله خاکستری چشم هاش با یه ذوقی شروع کرد به دو دو زدن،من دیدم ولی نفهمیدم.گفتم حالا بعدا می گیرم،فردا،پس فردا،یه کم اوضاع ریه اش بهتر بشه.
چه می دونستم تیله بازی های آخره!
این رو وقتی فهمیدم که نَن جون زنگ زد،گفتم:«نن جون گرفتم،تو راهم،دارم می آم»
صدای شکستن هزار تا کاسه بستنی از ته گلوی نن جون اومد که:«پسرم یه فاتحه بفرست واسه آقات»
یه اوستا داشتم وِرد زبونش این بود:«دل بده به کار،به زندگی،به آدم ها…نکنه جا بمونی ،نکنه جلو بیفتی…هر کی به موقع نبود حسرتی شد»
حالا من حسرتی ام،حسرتی لحظه هایی که مثل بستنی آب شدن!

برچسب:
یک دیدگاه بنویسید