سلام
مداد رنگی من شش رنگ بود.مال یلدا بیست و چهار رنگ.تو مهد می گفتند مداد رنگی دو طبقه.چون دو تا جعبه دوازده رنگ روی هم بود.یلدا آسمان می کشید.جنگل.بعضی وقتها عروس و داماد.من همیشه یلدا رو میکشیدم.با دامن قرمز.یه بار موهاش رو دم اسبی میکشیدم .یکبار دم موشی .یکبار پشت سرش جمع میکردم.یه بار که عروس کشیده بود گفتم این کیه دست رو عروس گرفته گفت:تویی دیگه.آب دهنم خشک شد.قلبم تند تند زد.اولین بار 5 سالم بود که عاشق شدم.مهد که تموم شد.رفتیم مدرسه.یلدا رو دیگه ندیدم.ولی بعد از اون هر وقت عاشق شدم.هم قلبم تند تند زد هم آب دهنم خشک شد. تو مدرسه با محسن قرار شد سیگار بکشیم.یه مشکل کوچیک داشتیم.کسی حاضر نبود به ما سیگار بفروشه.ولی ما قرار نبود به این راحتی کوتاه بیایم.از خونه چای خشک برداشتیم .از وسط دفتر ریاضی یه برگ کاغذ کندیم. کاغذ رو لوله کردیم با آب دهن چسبوندیم.لوله رو با چای خشک پر کردیم.اولین پک رو محسن زد.چشماش پر اشک شد.به سرفه افتاد.اولین بار 8 سالم بود که سیگار کشیدم.الان هم چای خشک می بینم .چشمام پر اشک میشه.به سرفه می افتم.
اولین بار که سهام خریدم 21 سالم بود.دانشجوی کارشناسی بودم.نیمه وقت توی یه شرکت کمک حسابدار بودم.تو روزنامه همشهری آگهی فروش سهام شرکت”کربنات کلسیم آهوان” رو دیدم.پذیره نویسی تو بانک ملت بود.دو ماه حقوقم رو دوستی تقدیم بانک کردم.عوضش یه کاغذ گرفتم.هنوز اون کاغذ رو دارم.از بانک که اومدم بیرون خودم رو تو ابرها میدیدم .فکر میکردم سر یکسال پولم میشه دو میلیون و میرم باهاش یه پیکان جوانان میخرم.اون شرکت ورشکست شد.تف هم کف دست ما نداخت.از اون زمان هر وقت از جلوی شعب بانک ملت رد میشم.پیکان جوانان قرمز میاد جلوی چشمم.هیچ وقت سهام بانک ملت رو نخریدم.هیچ وقت توی بانک ملت حساب باز نکردم.
اولین ها خیلی مهمن.اولین عشق.اولین سیگار.اولین سرمایه گذاری.اولین ها سنگ بنای الگوها رو توی ذهن آدم قرار میدن.اولین ها تعیین میکنند که ما در آینده چه احساسی رو بارها و بارها باید تجربه کنیم.ما فکر میکنیم، که تصمیم گیر هستیم و انتخاب گر.اما در حقیقت اونی که انتخاب میکنه ما چه احساسی داشته باشیم،اولین تجربه است.ما روی اولین ها سخت تعصب داریم.